از اعتمادی که به شما ندارم!
با سعید گاهی هم اتاق میشدم . هموفیل بود و مادرش هر بار که من را میدید خدا را شکر میکرد که سعید فقط هموفیل است .
از روستا می آمدند . پدر سعید میگفت حتی اگر زمینشان را هم بفروشند نمیگذارد سعید در بیمارستان دولتی بستری شود . نه اینکه بیمارستان خصوصی سوسک نداشت ، سوسکهایش بالدار نبودند.
یک سالی میگذشت از تمام شدن شیمی درمانی که در مطب دکتر وثوق سعید را دیدیم . با مادرش که اینبار مرا که دید تسبیحش را نچرخاند . سعید ایدز گرفته بود!
فکر میکردم وقتی این خبر به سعید برسد چند متر از زمینشان مانده ، و چند تا از گاوهایشان ، و چند کیلو از خانواده شان .
کیلو ؛ واحد شمارش خوبی شده است این روزها.
فقط ميشه گفت متاسفم…و آيا كاري جز تاسف تاكنون از دستمان برآمده؟1
ممنونم. واقعا لذت بردم از این نوشته و نوشته های دیگرت
یه دنیا ممنون از لطف و محبتت نازنین ….
احتمالا تصادفی بهم سر زدی اما از اینکه رد پاتو موقع رفتن جا گذاشتی ممنونم … میدونم که میتونستی این کارو نکنی … پس:از محبتت ممنونم … چسبید …. خیلی زیاد !
یه دوستی برام پیغام گذاشه بود که روزای خوب زندگی رو باید زندگی کرد و باید لذت برد …. من بهش اضافه کرده بودم که روزهای خوب زندگی رو باید ساخت … حیفم اومد بهت نگم که تو مصداق عینی این ساختنی …
اتفاقي پيدات كردم . اولش شوكه شدم . چندتا از نوشته هاتو خوندم ولي نفهميدم كه بايد چي صدات كنم ؟ اسمت ، سنت و … اگر خواستي به چيزاي ديگه هم فكر كني بيا پيشم.از دوستيت خوشحال مي شم .
«جام مي و خون دل هريك به كسي دادند…»
شايد بعضي وقتها مجبور باشيم به قسمت اعتقاد پيدا كنيم.
سلام. نمیدونم چه جوری پیدام کردی. شاید چون پستم در باره ی سرطان بود. درست هم متوجه نشدم که خودت سرطان داری یا ملا یکی از نزدیکات. نمیدونم باید چی بگم؟ چی آرزو کنم؟ چی دعا کنم؟ هیچی معلوم نیست. همه توی یه اتفاق فهمیدن بیمار شدن. به هر حال این کار تو یعنی نوشتن یعنی اینکه تو داری از زنده بودنت یه لدتی میبری حتی اگه اون لت لذت نوشتن یه پست باشه که چند نفر بخونن. میدونی؟من فکر میکنم همه ی آدمای زمین یه جورایی مریضن. و همه ی زندگیشون صرف این میشه که کاری کنن با اون مریضی کنار بیان. امیدوارم خوش باشی.
سلام دوست عزيز ممنون از همياري شما در تلاش هستيم كه با نام خود نازنين حسابي افتتاح كنيم كه دوستان همياري خود را در اين زمينه به اين حساب و.اريز نمايند در اولين فرصت شماره حساب را براي در وبلاگ ميگذارم
باتشكر فراوان
سعيدسعيدي
سلام
از ای میلتون ممنونم
به نظر من انسان نباید نسبت به محیط اطرافش بی تفاوت باشه و من به خانواده های این افراد توصیه می کنم دست از شکایت بر ندارند تا حداقل مسئولین با دقت بیشتری خون وارد کنند یا خون های داخل را تست hivکنند
من دو تا از بهترین دوستانم تالاسمی ماژو هستند و نیاز مند خون. همیشه این نگرانی را برای آنها دارم.
از اینکه تمامی جوانب را در نظر می گیرید خیلی خوب است امید وارم موفق باشید.
اولين باره وبلاگ شما را مي بينم! نمي دانم چه بگويم! كپ كرده ام! چيزي بين حيرت، ستايش…!
سلام دوست عزيزم !
من بهت سر مي زنم ولي نمي دونم چرا اينقدر دير به دير مي نويسي ؟ اميدوارم فعالتر ببينمت !
با سلامهای فراوان.
اول این که خیلی از آشنائی با وبلاگتون خوشحالام (از طریق وبلاگ دوست خوبام شیرین به خونهتون پرتاب شدم). دوم اینکه میخواستم براتون ایمیل بفرستم ولی آدرسای تو این صفحه ندیدم – اگر ممکنه خودتون با من تماس بگیرید. آدرس من:
haleh(at)mithras[dot]org
برای خودتون و مادر آرزوی موفقیت میکنم.
من تمام پست هاتونو خوندم. من بدم نمیاد توی این زمینه کمک داوطلبانه بکنم، مثلا چیزهایی که توی یه پستی گفته بودی در مورد کارایی مثل تغییر دادن روحیهی بچه های بستری با کارایی مثل خوندن کتاب یا حتی درست کردن کاردستی، یا شاید کمی ترجمه اگه وقتم و سوادم قد بده! حالا ترجمهها رو مثلا می شه توی روزنامه چاپ کرد، ولی اگه طوری چاپ بشه که مستقیم به دست مخاطب های خاصش برسه خیلی بهتره که باز این در نبود یه سازمان (گیریم مردمی) غیرممکنه. یا رفتن به بیمارستان و ارتباط با بچه ها هم از اون کارها است که احتمال زیاد می دم خیلی سخت باشه! مسوولین بیمارستان این قدر سرشون شلوغه که به این چیزها بها نمی دن و اصلا این مزاحمت براشون تلقی می شه که یکی سرشو بندازه پایین بره بگه من می خوام برای بچه ها کتاب بخونم و بهشون کاردستی یاد بدم! احتمالا کلی گیر میدن که تو کی هستی و از کجا اومدی و هدفت چیه و این حرفا!
سلام.چرا کم مینویسی؟
سلام. اگه کاری تز دستم برای بچه ها بر میاد، خبرم کن دوست عزیز. منتظرم.
سلام. اگه کاری از دستم برای بچه ها بر میاد، خبرم کن دوست عزیز. منتظرم.
سلام
من آدرس شما رو از وبلاگ آقای مزیدی برداشتم
مطالبت ساده و جالب هست و بسیار خوشحال شدم از آشنایی با وبلاگ شما
خوشحال میشم یه سری هم به من بزنین
سلام حتماً به وبلاگ من سر بزن لطفاً
http://soboone.wordpress.com
سلام به وبلاگ من هم سر بزنید
اصلا قصد داري باز هم بنويسي ؟ خيلي دير كرديا!!
سلام دوست خوبم. باز هم بنویس.شاید نوشتن درمانی عمیق برای دردی کهنه باشد. من آن را آزموده ام. منتظر هستم.
سلام عزیزم.یه سوال پرسیدی.از کجا شروع کنم؟ نظر من اینه.اگر واقعا می خوای شروع کنی و دوست داری ادامه بدی اول از همه باید یه گروه پیدا کنی که باهاش راحت باشی.اول باید از برنامه های سبک و تفریحی شروع کنی و کم کم گسترشش بدی.اگر واقعا دوست داری می تونم به یکی از دوستام که تهرانه وبگم ببینم گروه خوبی رو می تونه بهت معرفی کنه.برای من که راه خوبی بود.اگر برای تو هم به همون خوبی باشه خوشحال میشم بتونم کمکت کنم:*
برام خوندن وبلاگت واقعا جالب بود توصیف بیمارستان از نگاه بیمار و همراه بیمار … البته خیلی وقتا سعی می کنم اینکار رو بکنم اما خوندن تجربه های واقعی تو واقعا یه چیز دیگه است
سلام. یه چند بار سر زدم بهت. همون پست قبلی بود. فکر می کردم دیگه آپ نمی کنی . این بار اومدم دیدم به . چه همه نوشتی.
این پستت ادمو یاد این می اندازه که همیشه خدارو شکر کنه . چون همیشه بدتر از خودشم هست. راستی شما الان خودتون چه رشته ای می خونین؟پزشکی ؟راستی کتابی که گفتم خوندی؟
چقدر بده که جز تاسف خوردن کار دیگه ای نشه کرد…
سلام ….سلامتي نعمتيست كه تا نداشته باشي قدرش را نمي داني …..به سلامت
سلام عزيزم وبلاگت عاليه بهت تبريك مي گم به خاطر داشتن چنين وبلاگ خوبي 🙂
بيماري سرطان، تجربه ای است که امروزه بسياري را در سطح جهان درگير خود نموده است.
اثرات عميق دوره درمان که در جسم و روح فرد بهبوديافته و نزديکانش باقي مي ماند قسمتي از اين تجربه هستند.
شفا، سلامت و بازگشت به زندگي روزي است که هر همتجربه اميدوار است که دير يا زود فرا رسد. چالش بزرگ در اين دوران پايداري اميد است. در اين راه چه بهتر که همراه و هم دم داشته باشيم.
موسسه سپاس با هدف اطلاع رسانی، آموزش، حمایت، و گردهم آوردن افراد بهبودیافته و خانواده هایشان و همچنین افرادی که یکی از عزیزان خود را در طی این تجربه از دست داده اند تاسیس شده است.
http://www.sepas.org
با تقدیم سلام . خسته نباشید .
مطالب شما را مدتی است پیگیری میکنم . برایم جالب بودند . برای ارتباط بیشتر شما را لینک داده ام . کامیاب باشید .
سلام می خواستم ازت اجازه بگیرم برای استفاده از مطالبت .. با نام خودت در سایت خبری ام .. دیشب خواب دیدم سرطان گرفتم امروز اتفاقی شما رو پیدا كردم