وقتی اغما آدم میکشد

اغلب ما وقتی در شرایط پیش بینی نشده ای که ناخوشایند هم هست ، قرار میگیریم تا حدی شوکه میشیم . وقتی این شرایط جدید به ناخوشایندی سرطان باشه ، شوکش هم به قدری هست که منبع تصمیم گیریمون فقط اطلاعات کد گذاری شده ای باشه که از قبل داریم.

اجازه بدید برگردم عقبتر . حدودهای سال هفتاد و شش شبکه سه عصرها برنامه ای پخش میکرد که با تغییر فصل اسمش عوض میشد . تابستانه ، زمستانه . برای اینکه شاید یادتون بیاد این برنامه از اولین کارهای علی صادقی هم بود.
یکی دیگه از بازیگرهای این برنامه – که اینجا اسمشو میذاریم محسن – با من شیمی درمانی میشد . عصرهایی که بستری بود اکثر بچه ها تو اتاقش جمع میشدن تا برنامه اش رو ببینند . آخه اونها همیشه با خودشون تلویزیون می آوردند که البته غنیمتیه تو بیمارستان.
اگه سر و کارتون به بخش کودکان بیمارستانی بیفته میبینید که سرگرمی اصلی مادرها تعریف کردن جریان بیماری بچه و تشخیصشه . مادر محسن میگفت وقتی جریان بیماری رو فهمیده اول رفته مشهد ، بعد سوریه و بعد هم مکه . راه کربلا البته اون موقع بسته بود . بعد از همه اینها برای خالی نبودن عریضه شیمی درمانی رو شروع کرده بودن و منتظر بودند که معجزه بیاید و شفا اثر کند.
خبر مرگ محسن رو از برنامه خودش شنیدیم . تلویریون رو که روشن کردم علی صادقی با بغض و نم نمک اشکی داشت میگفت که محسن چقدر سرزنده بوده و مهربان . و اینکه باور نمیکند این قصه را . مثل من .
جلسه بعدی شیمی درمانی مادر محسن را دیدیم . توی حسابداری ، برای تسویه حساب . اون روز یادمه همه میگفتند محسن میتوانست زنده بماند اگر وقت داشت . میگفتند بیماریش آنقدرها هم بدخیم نبوده.
نگاه مادر محسن آن روز خیلی مات بود . آنقدر یخ بسته که هنوز راحت جلوی چشمهایم می آید.
هیچ کاری ندارم به مفهوم شفا ، به ادبیات معجزه . اما تا به حال در چند فیلم ، در چند سریال دیده اید که مریض سرطانی را ، پزشکی درمان کند . سرطان در فیلمهای ما یا راهی است برای حذف نقشی که اضافه آمده یا مجالی است برای ایجاد موقعیت تراژیک . مثل اغما ، مثل خانم دکتر پژوهان . انگار کارگردانهای ما بلد نیستند بدون سرطان فیلم دراماتیک بسازند .
راه دوم این است که مریض خوب شود .البته نه با شیمی درمانی و رادیوتراپی . کار اصلی را همراه بیمار ، ترجیحآ هم خانم ، با اشک و آه در نمازخانه بیمارستان میکند .
سرطانها همیشه لاعلاجند و خدا باید شخصآ دست به کار شود. مثل اغما . همانی که با دعا تومور مغزیش را درمان کرده .
اینکه من در مورد شفا و معجزه چه فکری میکنم مهم نیست . نمیگویم هم که سراغ خدا رفتن خرافات است . اما در جامعه ای که کم استعداد واقعیت فراری ندارد . جایی که مجله دانستنی های سرطانش مجبور میشود توزیع عمومی را بگذارد
کنار ،که مردم وقتی روی دکه روزنامه فروشی اسم سرطان را میبینند آنقدر متغیر میشوند که راهشان را کج کنند . با این سطح خنده دار مطالعاتی . با مردمی که گاهی یگانه منبع اطلاعاتشان تلویزیون است . و با این فوبیای وحشتناک سرطان و اراده قوی ذهنهایی که سرطان را آخر دنیا میداند ، نشان دادن موارد خاص هیچ وقت کافی نیست .تصور درمان ناپذیری سرطان در ذهن مردم آنقدر نقش بسته که وقتی یک نفر خوب شد دنبال کسی باشند که معجزه کرده . انتخاب از لیست چهارده
نفره ، ترجیح با پنج تای اول .
گاهی فکر میکنم مادر محسن آنقدرها هم تقصیر نداشت . لابد تصور راه دیگری را نمیکرده . اسم سرطان به قدر کافی مهیب هست . تا به حال هم هر جایی سرطان سراغ داشته طرف یا مرده یا شفا گرفته . درمان اما نشده . دکتر و بیمارستان هم باشد برای روی آش . فکر میکنم پوپولیسم فرهنگی ، پوپولیسم مذهبی یک همچین چیزی باشد .
راستش هنوز هم گاهی دلم برای محسن تنگ میشود . از شما چه پنهان قطره اشکی هم شاید غلغلکی پایین بیاید . راستش گاهی فکر میکنم که خدایا ، برگرد به آسمان .

51 comments so far

  1. سماع on

    سلام…
    تمام روز هایم بوی دلتنگی میدهد/فقط از خدا باید شعر بخواهم/شعری که در آن “ای کاش” نباشد.

    منتظرم.

  2. آهو on

    سلام دوست عزیز.
    خوشحالم که خوبی یا لااقل من اینطور فهمیدم که خوبی.
    و امیدوارم که بهتر هم بشی.
    راست میگی. من که شخصا برای همه چیز این فیلم متاسفم. برای عوام فریبیش. برای بی سند بودنش. برای همین بی حرمتی که به بیماران میشه.
    خدا… میدونی هانیه جون؟ حساب و کتابهای عجیبی داره. من هم عددی نیستم بخوام از حساب و کتابش بگم چون خودم هم گاهی حسابی ازش شاکی میشم. اما… میدونم که دوستت داره. منو هم دوست داره. سخته ها میدونم ولی تنها کسیه که اگه فکر کنی دوستت نداره دیونه میشی.
    دعات میکنم هانیه جون. دعام کن.

  3. grayidea on

    دوست خيلي خيلي عزيزم!
    اين ماجرا را من به گونه اي ديگر تجربه كردم . براي كيسهاي مشاوره جايي كاراموز بودم و زني را ديدم كه پنج فرزند عقب افتاده ذهني داشت !!! ازدواج فاميلي و بازهم باردار بود !!! برايش ازژنتيك حرف زديم و اينكه اگر تا قيامت هم بچه دار شود همه آنها عقب افتاده هستند ولي ميداني در آخر چه گفت ؟ گفت كه اين يكي را از امام رضا گرفته براي همين سالم مي شود !!!
    از بازگشتت خيليخوشحالم خيييييييييييلييييييييي!!!

  4. از زندگی on

    سلام دوست عزیزم
    از معرفی این یادداشت متشکرم. در موردش در پست اخیرم صحبت کرده ام. با آرزوی سلامت و با ارادت

  5. پویا on

    سلام. با نظراتتان درباره سرطان، خرافات و خدا موافقم. نگاه تات دست کم در این موارد که گفته اید با آنچه که من تا کنون بدان رسیده ام، یکی است. درباره «اغما» هم می خواستم بگویم روی هم رفته جذاب است، ولی به شرطی که هشیار باشیم اسیر خرافاتی که در سریال وجود دارد، نشویم. گرچه به نظر من مجموعه های تلویزیونی امسال، دست کم خرافاتشان از سال های گذشته سطح بالاتر است!

  6. پویا on

    همه ی صفحه تون رو خوندم. باعث شد کمی به خودم فکر کنم!

  7. شقایق on

    اون پسری که گفتی رو خوب یادمه.من یکبار فقط یکبار اعزام شدم برای بون مروی یکی از بیمارهام به بیمارستان کودکان سرطانی.جوش با اونی که فکر میکردم خیلی فرق میکرد.بهتر بود ولی خوب اینم یه نگاه سطحی بود.اونجا همه ش یاد تو بودم و به این فکر میکردم که چه کاری ممکنه از من بربیاد

  8. روح سرطانی « مزيدی WEB 2.0 on

    […] نگاه تيز و ظريفي دارد.بهانه من برای نوشتن اين مطلب، آخرين پست وبلاگ او بود.در مورد اشكالات سريال «اغماء» حرف و حديث زياد است. […]

  9. خشايار on

    «تا به حال هم هر جایی سرطان سراغ داشته طرف یا مرده یا شفا گرفته . درمان اما نشده»
    راست ميگي! تا حالا بهش فكر نكرده بودم…

  10. kochebagh on

    من یه زنی رو می شناسم که لوکمی داشت و درمان شد! از نظر من سرطان با زندگی منافاتی نداره،خیلی چیزا هستن که ما قادر به درکشون نیستیم،اما در مورد اغما باید بگم از جمله سریال هاییه که ترجیح می دم بهش نگاه نکنم،سراسر دروغ و بی سروته مثل بقیه ساخته های سیروس مقدم.
    با تشکر

  11. حامد on

    سلام.
    نگاهتون به زندگی کم نظیره.
    منم حرفای زیادی واسه گفتن دارم .
    متشکرم.

  12. arooooos on

    كاش اين نوشته هات رو جايي چاپ مي كردي كه بقيه هم بخونن. راستي اين عكس هاي محشر رو از كجا گير مياري؟!

  13. ميم on

    سازندگان فیلمها چی فکر می کنن من نمیدونم ، امیدوارم همچین تجربه هایی تکرار نشه

  14. JaSa on

    آدم بعضی وقتا از اون ور بام می افته

  15. سينا on

    سلام هانيه خانم
    واقعا جالب بود.يه مورد مشابهش رو من داشتم كه يكي از دوستهاي دوران دانشگاهم بيماري رو به من معرفي كرد كه يه پسر 16 ساله بود كه به خاطر كمردردي كه داشت 1 سال با تشخيص اسپونديليت آنكيلوزان تحت درمان بود و چون بهتر نشده بود به تهران اومد و با توجه به آزمايشاتي كه داشت با نظر استادمون معرفيش كرديم و طي اقدامات تشخيصي كه انجام داديم فهميديم كه سرطان داره با متاستاز به استخوان.
    عليرغم اينكه كاملا به پدرش توضيح داده بودم و گفتم كه نياز به درمان داره و درمان پذيره ولي پدرش منتظر جواب بيوپسي هم نشد و وقتي از دوستم سراغش رو گرفتم گفت كه رفته مشهد بست نشسته تا شفا بگيره!!!
    به نظر من عصر معجزه سراومده و نمونه هايي هم كه ميشنويم معجزه شده و شفا گرفتند هيچكس خودش نديده و فقط از اين واون شنيده.
    و اين وسط واقعا دلم براي محسن و اون پسره و امثالشون كه متاسفانه كم هم نيستند ميسوزه كه بايد تاوان باورهاي غلط والدينشون رو پس بدند و چه تاوان سنگيني.

  16. نسرین on

    سلام.
    کتمان نمی کنم که تو مرا به فکر واداشتی؟ نکته سنجی ات قابل تقدیر است. ( دیر به روز شدی، شاید من دیر آمدم)

  17. ميم on

    سلام :
    اینروزها که بیشتر به سرطان و عمق مشکلاتی که اینجور بیمارها دارن نزدیک میشم ، یه جورایی بهتر میفهم ، بعضی وقتها آرزو میکنم یه رشته دیگه می خوندم

  18. S on

    کاملا درست میگین. برای کسانی که بر حسب اتفاق تونستن مدتی در سیستم های غربی هم کار کنند بیشتر این قضیه براشون ملموسه. من که خودم پزشک هستم قبل از اومدن به این سیستم شنیدن اسم سرطان برام متاسفانه یجورایی هم معنا با تمام شدن زندگی و امید بود! 😦 الان میفهمم که چقدر دید اشتباهی در این باره در ایران وجود داره. البته یک علتش شاید سیستم های درمانی باشه برای سرطان که به طور مشخص بسیار بسیار بی نظم و خیلی مواقع غلط هستش. تنها وادی است که وضعیت درمانی در ایران خیلی عقب تر از کشورهای پیشرفته تره….

  19. rooznote on

    http://rooznote.wordpress.com/2007/10/31
    مطلبت عالی بود.
    به لینک بالا یه سری بزن و ثبت نام کن.خودت یه هدیه انتخاب کن و در خونتون تحویل بگیر.امتحانش مجانیه

  20. soorena on

    salam:) moteassefane kasani baraye in mardomi ke bishtare ettelaateshoon ro az television migiran- hala az noe eslami ya mahvareish- barname misazan ke kamtarin ettelai na az honar daran na az elm na az baghie ghazaya…hamoonjoori ke gofti ye bahane mikhan baraye daravordane ashke mokhatab va por kardane jib haye khodeshoon…eghma yeki az mozakhraft tarin shahkarhaye aghayoon bood ye aashe hesabi!

  21. ONE DREAM on

    كار خوبي نكردي , راستش وقتي دنبال يك آرزو براي درمان سرطان search كردم , به weblog تو برخوردم
    اولش آنقدر خوشحال شدم كه توصيفش تا وقتي تو اين حال نباشي وقتي تمام زندگيت تو وجود يكي خلاصه بشه كه همه بگن راهي براش نيست .چقدر راهت حرف مي زنين مي تونم فكر كنم چقدر بي غمي همه آرزوهاي من و همه كساني كه درد منو دارن چه راهت از سر بيكاري نابود مي كنين …

  22. nerd on

    ِاین لینک سخنرانی یکی از استادهای دانشکده کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون با عنوان «آخرین سخنرانی» است که سرطان پانکراس داره. فکر میکنم برای همه ما نکات بسیار آموزنده ای درش هست. البته مطمئن نیستم که گوگل ویدئو در ایران فبلتر است یا نه و برای همین هم لینک متن پی دی اف رو هم میذارم:

    http://video.google.com/videoplay?docid=362421849901825950&hl=en

    Click to access pauschlastlecturetranscript.pdf

  23. nerd on

    فکر کنم سوء برداشت شده باشد، به هر حال شاید هم من خیلی ساده به قضیه نگاه کرده بودم…

  24. MEDEDUINFO on

    به نام آنکه جان را فکرت آموخت
    MEDEDUINFO coming soon
    http://mededuinfo.blogfa.com
    mededuinfo.mededuinfo@gmail.com

  25. persgolf on

    فقط عض کنیم که عکسها را ابتدا با فتوشاپی چیزی کوچک کنید و در اندازه کادر مطلب دربیاورید که اینطور دچار شلختگی هم نشود کادر مطلب و خواننده هم به راحتی بتواند بخواند ضمن اینکه اینجا راست به چپش درست نیست این نکات را رعایت کنید تا بخوانیم مطالبتان را.

  26. shahab29inch on

    صدا که به جایی نمی رسه…
    عکس هم اگه اندازه بود خیلی شکیل تر بود…

  27. مهران on

    سلام
    من هم مثل تو همین بیماری رو داشتم!مدتی است که می خواهم با این موضوع کنار بیام!خوشحال می شم تو این مورد با هم کاتبه داشته باشیم.من14 ساله که قطع درمانم

  28. مهران on

    شرمنده!من برات پیام گذاشتم اما متن رو نخونده بودم و حالا خوندم!یاد خودم افتادم ومادر نیمه مذهبی ام که در کنار درمان پای خدا رو وسط کشیده بود.من از نوجوانی با خدا مشکل داشتم و به فیلسوفای بی خدا و کم باور به خدا گرایش داشتم!(نیچه و موریس مترلینگ) اما از پذیرش مرگ خدا می هراسیدم!اما خدا مرده است و من خدای ابله خودم در حالی که مثل یک مرد مومن و بی عرضه ی رنگ پریده به من زل زده بود توی خاک چالش کردم!خدا مرده است 1موجودی که خلقش کردیم تا برامون دستگاه توجیهی و بی کارگی باشه مرده است! عزیز گرامی منتظر مکاتبه با شما هستم!
    خوشحالم که شما هم این نظر رو دارید که باید به واقعیت ها متعهد بود!هرچقدر هم تلخ باشه!بیماری گذشته ی من و شما هم همین طور است و باید پذیرفت!نیازمند مکاتبه ی اینترنتی باشما هستم!البته خودم یک چیزهایی از این بیماری می دونم اما نیازمند شریک شدن با تجربیات شما و آماده ی شریک کردن شما در تجربیات خودم هستم

    پیروز باشی و خرم

  29. مهران on

    remember when you were young, you shone like the sun.
    Shine on you crazy diamond.
    Now theres a look in your eyes, like black holes in the sky.
    Shine on you crazy diamond.
    You were caught on the crossfire of childhood and stardom, blown on the
    Steel breeze.
    Come on you target for faraway laughter, come on you stranger, you legend,
    You martyr, and shine!

  30. مهران on

    pink floyd»wish you wrer here»

  31. مهران on

    Hey you ! out there in the cold
    Getting lonely, getting old, can you feel me ?

  32. soorena on

    سال نو مبارک 🙂

  33. رازقی on

    سال نو مبارک …. برات روزهای شاد و پر امید آرزو میکنم :*

  34. per.bi on

    سلام حالتون خوبه
    مطالب جالبی نوشته بودین
    خوب بود

  35. Farnaz on

    هانیه خانوم کجایی خبری ازت نیست نکنه اسم سایتتو عوض کردی خواهش میکنم اگر چیزی شده به ما هم بگید خواهش میکنم دارم از دلشوره میمیرم

  36. mehdi on

    salam………mani ke ta parsal kolan dota ampool too amram bishtar nazade boodam yeho be saratane ghodad(hodgkins)mobtala shodam…hamash soozan …anjocat va roozaye bade shimi darmani….vai… vali rooohyam aaaali boood …12 jalase shimi darmani…. mane sooosoool va mooohaee ke hala khabaree azashoon nabood! khoda ro shokr man khoob shodam. tanha darmane ghat ee ye saratan omide va rooohye. http://www.salinotti.blogfa.com

  37. Kia Taheri on

    از یک جمله ی زیبا خوشم آمد.
    «روزهایی که تکراری نباشند را میتوان ثبت کرد. »
    پیش من هم بیا.

  38. روزها و سوزها on

    سلام
    وبلاگ خيلي خوبي داري …
    من هم به روزم .
    من و سرطان …

  39. پوم تاک سیس on

    میرم عزیزم ، میرم تا به همه ثابت کنم که همه چی دست خود ما آدماس ، هر چند بعضیا میگن دست اوناست
    دلم خیلی گرفته برای همه چیز عذر میخام دوست خوبم منو ببخش ، ببخش اگه بهت بد کردم ولی تو جز خوبی در حق من نکردی
    بابت همه چیز ازت ممنونم ممنونم ممنونم
    ———————
    از این پس به همه عشق جهان میخندم
    به هوس بازی این بی خبران میخندم
    من از آن روز که دلدارم رفت
    به غم و شادی عشق دیگران میخندم
    خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
    کارم از گریه گذشته است بدان میخندم
    ———————
    ای کاش با خاطره ها زندگی نمیکردیم. به یاد فاضله ی عزیز دوست خوبم که الان از دستش داده ام…و الان…و الان جز حسرت کاری نمیتونم بکنم
    ———————
    بچه های دبیرستان و پیش دانشگاهی امام جعفر صادق (ع)
    زمستان 85

  40. پوم تاک سیس on

    دوستت دارم گل من

  41. دون خولیو دو لامارکی on

    رو به رو شدن با کانسر مسلما واقعه ایه که تا ابد آدمو اسیر می کنه…می فهمم که آدمایی که کانسر را پشت سر می ذارن..قصه ای متفاوت از زندگی واسه نقل کردن دارن…

  42. ترنم(سرطان نویس) on

    سلام. نوشته هایتان را خواندم… این اتفاقات را بارها در برخورد با بیماران دیده ام… من دانشجوی پزشکی هستم و محقق سرطان… تصمیم دارم روزی کاری کنم که نام این بیماری لرزه بر اندام کسی نیاندازد.
    خیلی به من گفتند زود است هنوز بچه ای ولی شروع کردم و الان 2 سال است که دارم کار می کنم… در برخورد با بیناران خاطرات زیادی داشتم که آنها را می نویسم… ورد را تقدیم کرده ام به سرطانی هایی که با وجودشان زیسته ام …

  43. طنز متفاوت on

    پست مادرهای سرطانی عالی بود.

  44. vertigo on

    chera up nemikoniiiiiiiiiiiiiiiiii

  45. sara on

    salam … too neveshtatoon ghargh shodam… besyar taasir gozar minevisid. khoshhal misham bemanam sari bezanid

  46. شرکت طب کالای نوژان on

    سلام همکار عزیز
    ما یک شرکت تولید و فروش محصولات زیبایی وتجهیزات پزشکی هستیم.من و همکاران پزشک دیگرم تلاشمان اینست که تجهیزاتی را فراهم کنیم که آسودگی خاطر بهتری را برای همکارانمان بهمراه داشته باشه و حداکثر پشتیبانی از محصولاتمان را تضمین کنیم.در ضمن اکثر محصولات غیر مصرفی که نیاز به پشتیبانی دارند از طرف شرکت ما پشتیبانی کامل می شه.دوست داشتید سری به ما بزنید خوشحال می شیم این رفت و آمد ادامه داشته باشه.
    روز پاییزی قشنگی پیش رو داشته باشید.
    شرکت طب کالای نوژان
    شماره های تماس:
    6-02166967712
    09196218617
    آدرس:تهران خیابان ولی عصر-پایین تر از سه را جمهوری-پلاک1231-ط 1-واحد3
    شرکت طب کالای نوژان

  47. ستاره on

    سلام
    چرا ایمیل نداری؟
    ایمیلت چیه؟

  48. Mlle mim on

    سلام
    اولین باره اینجا رو می خونم ، خیلی خوبه که از سرطان می نویسین چون مردم اونو یه هیولا می دونن.من خودم تا حالا که سرطان نداشتم ولی نزدیکترین و بهترین دوستم سرطان بدخیم و پیشرفته ی خون داشت.برا همین می دونم سرطان یعنی چی.در مورد این پستتون هم هر کسی می تونه نظر خودش رو داشته باشه ولی من با چشمهای خودم دیدم که دوستم تا پای مرگ رفت و حالش به شدت خراب بود که ناگهان خوب شد و این کار فقط با قدرت خدا بود.البته دوست من درمان هم میکرد و پیگیر بود ولی … ا

  49. mary on

    راستی قبلی من بودم

  50. حجی on

    پکر شدیم بسی

  51. sara on

    man ziad tu bagh nistam ,vali montazere neveshte baditun hastam


برای مهران پاسخی بگذارید لغو پاسخ